Loading...

  • MOC.OOTAHAD
  • selcitrA seidutS erutuF
  • MOC.OOTAHAD

اینهمانی ناب یا


اینهمانی ناب یا "پناهنده_کرد"

عطا رشیدیان

 

"و زیر این  ابرها "، در میدان نیرو های برخاسته  از سیلاب ها و انفجار های ویرانگر، تن نحیف و شکننده انسان ایستاده بود" 1

وقوع جنگ داخلی در سوریه در پی اعتراضات که از ماه ژانویه 2011شروع شد، منجر به آواره گی و کشته شدن میلیون ها انسان شد. وضعیتی استثنایی که بار دیگر بعد از تجربه تاریخی جنگ جهانی اول  و در دل دولت_ملت های (nation_state)مدرن مفهوم آواره گی را  دوباره به میان کشید. اعتراضات مسالمت آمیز مردمی سوریه  که در 15مارس 2011 با سرکوب شدید نیروهای امنیتی رژیم بشار اسد مواجه شد منجر به درگیری های خونین و کشته شدن صد ها نفر و آواره گی میلیون ها انسان به کشورهای همسایه سوریه شد. جنگی خانمان سوز که به تعبیر ژیژک دیگر نمی توان از مبارزه مردمی و برحق سخن راند. وضعیتی که در دراز مدت پیروزی و  بقای رژیم  بشار اسد زمینه ساز رشد گرایشی متضاد خواهد شد و تو ده های فقیر  سوریه و خاورمیانه را به سمت بنیادگرایی  و طالبانیسم سوق می دهد2 . جدای از تلقی ژیژک در باب جنگ سوریه و بن بستی که وی از آن حرف می زند، آنچه  در سوریه عینیت دیالکتیکی پیداه کرده، آواره گان سوری هستند که محصول مستقیم بن بستی ست که ژیژک از آن  حرف میزند. مسئله ای که بار دیگر این سوال را مطرح می کند که اساسا سوژه های حقیقی حقوق بشر(Human Rights) چه کسانی هستند؟

 وضعیت امروز سوریه  بی شباهت به تجربه تاریخی آواره گی میلیو نها انسان  اروپای دوران جنگ جهانی اول نیست. دورانی که برای اولین بار اروپا شاهد مسئله "آواره-پناهنده"شد. با وقوع جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری های بزرگی چون روسیه، اتریش- مجارستان برای نخستین بار اروپا شاهد مهاجرت و پناهندگی گروه هایی شد که هیچ کجا جذب و پذیرفته نمی شدند. آواره گانی که همچون آواره گان فیلم گام معلق لک لک(The Suspended Step Of The Stork) 3 بی تعلق به مکانی خاص بودند و با  گامی های که هیچ جایی فرود نمی آید و مرزهای درون هیچ سرزمینی آن ها را نمی پذیرد. انسانهای  بی وطن که در ابتدای فیلم پس از آن که دولت  یونان حاضر به پذیرش آن ها نمی شود خود را به دریا می اندازند تا بمیرند. پناهندگان و آواره گانی که در دید هانا آرنت سوژه های حقیقی حقوق بشر هستند، آرنت در مقاله "افول  دولت-ملت  و پایان حقوق بشر " که  یکی از فصل های کتاب خاستگاه توتالیتاریسم می باشد و همچنین در نوشته ی تحت عنوان "ما پناهندگان" که در سال 1943در یک نشریه ادواری به نام "منورا" چاپ شد به وضعیت پناهندگان  وافراد بی دولت می پردازد .همان آواره گان و پناهندگان  فیلم گام معلق لک لک و آواره گان سوری، مردمانی بی دولت که هیچ حکومتی نداشتند تا بازنمایی و حمایتشان کند. آرنت می کوشد نشان دهد حقوق بشر مسئله ای انتزاعی ست و  تنها به واسطه ای میانجی امری خاص یا همان دولت_ملت  معنا و مفهومی عینی پیدا می کند.


اما  وجه تراژیک، پارادکسیکال و انتزاعی بودن حقوق بشر برای آواره گان کرد سوری به طور خاص زمانی نمود پیدا  می کند که آنها در یک کلیت یکپارچه تاریخی/زبانی زیست می کنند، وضعیتی که  آنها در مقام "آواره_کرد" به مثابه یک جزء تاریخی در دل یک کلیت بزرگتر(اقلیم کردستان) نادیده گرفته می شوند. آرنت بر این عقیده بود نخستین فقدانی که افراد بی حق و حقوق از آن رنج می برند فقدان موطن شان بود، همان حفره ای که "پناهنده_آواره" های کرد، ترک، لهستانی، البانی ها و رومانی های ساکن شهر مرزی فیلم گام معلق لک لک( The Suspended Step Of The Stork) از آن رنج می برند، فقدان وطن، فقدان ساخت سیاسی/اجتماعی  که در آن به دنیا می آیند و برای خود مکانی متمایز در این جهان برپا می کنند. پناهتدگان و آواره گانی که از نگاه دوربین ابزورد و گاه خوفناک آنگلوپولوس به تصویر در می آیند، کاراکترهای هستند که از حقوق نمادین خود برهنه شدند، شخصیت های که بیگانه از هم اند چرا که فاقد کنش ارتباطی اند، فاقد زبانی مشترک که به  مثابه  امری میانجی عمل کند.  بی وطنانی که در دل دولت _ملت ها  حق اقامت و زیست انسانی از آنها سلب می شود، امری که منجر به شکل گیری "اردوگاه های اقامت اجباری" و تبدیل زیست انسانی به "زیست اردوگاهی" و تهی شدن "آواره_پناهنده" از هویت سیاسی/اجتماعی خود می شود. مسئله ای که آگامبن به خوبی به آن اشاره می کند و معتقد است، در دل نظام سیاسی دولت‌ـ‌ملت هیچ فضای مستقلی برای خود انسان از آن حیث كه انسان است و فارغ  از هر صفت و خصوصیتی [چون شهروند] در كار نیست. كمترین گواه این مدعا این واقعیت است كه حتی در بهترین دولت‌های ملی، فرد پناهنده همواره منزلت و وضعیتی موقت دارد چندان كه دو راه بیشتر پیش روی خود نمی‌بیند: یا باید به تابعیت دولتی تازه درآید یا باید به وطن زادبوم خویش بازگردد. در چارچوب قوانین دولت‌ـ‌ملت چیزی به نام شأن و منزلت انسان بماهو انسان [قطع نظر از شهروند بودن یا نبودن] اصلاً قابل تصور نیست. اما  سویه نراژیک/کمدی" آواره_پناهنده" کرد سوری  برخلاف آواره گان حاصل از جنگ اول "اینهمانی ناب" از لحاظ تاریخی/هویتی  با ساخت سیاسی ست که در آن پناهده شده است. اقلیم کردستان در مقام یک کلیت بزرگتر و یک میانجی تبدیل به پناهگاهی برای آوارگانی شده است که خود جزء از بافت تاریخی/هویتی آن کلیت هستند. نکته دقیقا این است چه مساله ای” پناهنده_آواره" که در آن واحد هم جزء از ساخت سیاسی ست هم "پناهنده_آواره" کرد سوری ست، از اینهمانی سیاسی/هویتی که به آن تعلق دارد جدا می کند؟؟ سیاست یا به تعبیر درست تر اراده به حفظ قلمرو  سیاست ناب ترسیم این حفره ساخته شده است.وضعیتی که "پناهنده_آواره"کرد سوری  در هستی ناب قانون که محصول همان حفظ قلمرو سیاسی ست به سر می برد. وضعیتی که فرد آواره در یک حیات برهنه، حیاتی که به تعبیر آگامبن یک حیات مقدس است، حیاتی انتقال یافته به درون یک وضعیت استثنایی ,حیاتی فراسوی سرکوب، معلق است و مانند بیماری ست که در حال جان کندن است، بیماری که پیوندشان با دنیای عینی  و جهان زندگان از آنها  سلب شده است، آواره ای که نه  تنها انسان تر نشده است بلکه از درون  تهی و سراپا برهنه شده است.

پی نوشت:

1:والتر بنیامین، قصه گو، تاملاتی در آثار نیکلای لسکوف. ترجمه مراد فرهاد پور-فضل الله پاکزاد، فصلنامه ارغنون، شماره9,10

2: برگرفته از مقاله "سوریه، جنگ و بن بست سیاست.نوشته مراد فرهاد پور، علی عباس بیگی. در ویژه نامه جنگ و سیاست بهمن 92

3:گام معلق لک لک (The Suspended Step Of The StorkP)ساخته تئو انگلوپولوس کارگردان برجسته یونانی  که در سال 1991 ساخته شده است.

:

.


په یوه ندی


Copyright © 2019 کپی کردن مطالب با ذکر منبع بلامانع است