Loading...

  • MOC.OOTAHAD
  • selcitrA seidutS erutuF
  • MOC.OOTAHAD

بیانیه ی


بیانیه ی" داهاتوو "درباره ی رخداد و مقاومت کوبانی

 شماره(1)

کوبانی به مثابه امر محال

اگر این گفتۀ آدورنویی را که " تنها کسی عشق میورزد که بیشتر عشق میورزد" در قالب گزاره ای دیگر بازیابی و بازگویی کنیم و بگوئیم: "تنها کسی مبارزه میکند که بیشتر مبارزه میکند" و این بازگویی را به وضعیت استثنایی کوبانی و مردم آن به عنوان امری مستثنی برقاعده و کلیت جامعۀ آرام و احتمالأ بانشاط پسا استعماری مرتبط سازیم آنچه قابل ارجاع خواهد بود نه واژه "مبارزه" بلکه واژه "بیشتر" خواهد بود، واژه ای اساسا ساده و مورد علاقه همه مال اندوزان و مصرف کنندگان دیوانه خرید و قدرت که اتفاقا در اینجا میتواند هم بازگو کننده حقیقت و وضعیت کوبانی باشد و هم جلوگیری کند از تقلیل این موقعیت منحصر به فرد به سطح هرگونه بازنمایی ایدئولوژیک، بازنمایی ای که مردم کوبانی را صرفا در حد قربانیانی مقدس، مجددا قربانی میکند. لذا واژه بیشتر به مثابه نوعی مازاد و امر اضافی ارجاع می یابد، مازادی که در هیئت امر ناجور و غیر قابل بیان در دنیای نمادین  و به شکلی هیولایی عرصه نمادینمان را دچار وحشت و اضطراب میکند. مبارزه مردم کوبانی در پیوند و ارتباط با کلمۀ بیشتر و در قالب مبارزه ای مازاد و فراتر از مبارزات حقوق بشری، فیس بوکی، لیبرالیستی ـ پارلمانتاریستی، ضد تروریستی و همواره فرصت طلبانه ، به عنوان استثنایی بر قاعده، استثنایی که از یک سو کماکان همه نیروهای فعال در عرصه سلطه ـ قدرت(از نیروهای خودی گرفته تا نیروهای بیگانه ائتلاف ضد داعشی) در صدد گروگانگیری، کنترل و مصادره به مطلوب آن هستند و از سویی با تعیین مرزهای قاعده/کلیت سوری ـ بعثی، قاعده/کلیت خلافت اسلامی و قاعده/کلیت سرمایه داری نئولیبرالی عملا محدوده های مشترک آنها را خاطر نشان ساخته و در همان حال به مثابه ترک و شکافی بر بدنه این کلیتهای به ظاهر یکدست هم نقش شکافنده اش را هم ایفا میکند. به عبارتی دیگر کوبانی به عنوان مازادی بر عرصه کلیت کاذب، به شکل گسست، برش و شکافی هم بر ناسیونالیسم عربی/ترکی/اسلامی از یکسو و  هم به عنوان حفره ـ خلأ در درون نئولیبرالیسم جهانی از سوی دیگر ظاهر میشود. این روزها به جای فیلمهای هالیوودی، امر واقعی کوبانی و خصلت مازاد ـ خلأ آنرا به بهترین وجه در شیوه زیست و مبارزه مردمی میتوان جستجو کرد که جرأت اقدام و وفاداری کامل به تبعات این جسارت را دارند. کوبانی و مردم مبارز این موقعیت ـ وضعیتِ خاص، امروز همان امر ناجور  و  غیر عقلانی ای است که  به عنوان لکه ای پاک نشدنی بر ساحت نمادین عقلانی و مبتنی بر اصل لذت هویدا گشته، امر محالی که به قوانین  نئولیبرالیسم و امپراتوری گری ـ خلافت گزینی و صدها شکل دیگر بازنمایی تن نداده و همچنان نمادینه ناشدنی باقی میماند. کوبانی بر این مبنا تنها کوبانی و نام ناپذیر  خواهد بود.

علاوه بر خصلت مازاد گون کوبانی، یکی دیگر از پیامدهای رخداد کوبانی، ظهور و احیای سیاست به معنای واقعی و رخدادگون آن است. کوبانی جایگاه خاص ظهور سیاست ـ مردم در بخشی از جهان است که اتفاقا بیشترین سرکوبها را در جهت سیاست زدایی متحمل گردیده است. کوبانی پس از چند سال مبارزه بی صدا و دور از تحلیلهای کارشناسان خبره شبکه های جهانی و رسانه های بی آبرو، امروز به صدای همۀ بی صدایان، به شبکه و رسانه ای در جهت احیای مبارزه فرودستان تبدیل شده است. در این مبارزه و در آنچه که میتوان سیاست ـ کوبانی نامید، حضور سرشار و مازاد زنان کاملا در راستای مازاد ـ استثنایی عمل میکند که عرصه کوبانی را کاملا متمایز میسازد. این روزها منطق هویت یابی کوبانی، بر مبنای حضور چشمگیر زنان، منطق جنسیت یابی زنانه (مد نظر لاکان) است، منطقی که تن به هیچ کلیتی(لیبرالیسم، خلافت گرایی، مردسالاری و ...) نمیدهد.بر اساس همین منطق است که داعش تا چندی قبل از روبرو شدن با زنان پیشمرگ گریزان بود، داعشی ها نه به خاطر معذوریتهای اخلاقی ـ عقیدتی که همواره بر تندروی مذهبی آنان گواه گرفته شده بلکه به خاطر مواجهه با مبارزانِ دارای این منطق بود که از مواجهه طفره میرفت، زیرا بر اساس نظر لاکان مبنی بر گنگی و نامفهومی خواست زنانه و وجود این سوال همیشگی که زن چه میخواهد؟ گروههای تندرو هم دچار استیصال و ابهام شده و همین سردرگمی و ندانستنِ اینکه کوبانی چه میخواهد و چرا همانند منطق کلی حوزه نمادین عمل نمیکند ،آنها را بر آشفته و لذا بصورتی وسواس گون تمام توان و خشونت خود را معطوف کوبانی کرده اند. کوبانی بر مبنای منطق هویت یابی زنانه در تقابل با منطق هویت یابی مردانه و به مثابه منطقی حقیقی یا نزدیکتر به حقیقت تجلی پیدا کرده است. بنابراین، کوبانی چه به مثابه امر استثناء بر قاعده جهان نمادین، چه به عنوان تجلی سیاست ـ مردم در دنیای سیاست زدوده و چه به عنوان لوژیکِ زنانه متکی بر حضور زنان مبارزی که بصورت مضاعفی مازاد و امر ناجورند، مازادی مضاعف بر فمنیسم لیبرالی و بسیاری از شاخه های مترقی  زنان مترقی در جنبشهای رنگی( سبز، زرد، قهوه ای و...) تنها چیزی را که به ما گوشزد میکنند این است که کوبانی را به خاطر بسپارید، کوبانی منطق ضد آشویتسی ـ گوانتانامویی و منطق پاد ایدئولوژیک افراط گرایی چه از نوع داعشی و چه از نوع اسرائیلی اش است، جایگاهی که در آن ، صدای زنان و مردان، پیران و جوانان، همکیشان و ناهمکیشان ، در عین آگاهی به آنتاگونیسم بنیادی جامعه شان، فارغ از القاب و عناوین ایدئولوژیک( رئیس عشیره، دبیر حزب یا فرمانده فلان هنگ) بازگو کننده این حقیقت است که منطق سیاست ـ مردم منطقی ماتریالیستی و دیالکتیکی است، و لذا هر دعوی بی نهایت و علت ـ معلولی چه در قالب دولت ـ ملت  و چه توسط دولت ـ سرمایه مطرح شود با نفی و قدرت امر منفی روبرو خواهد شد. کوبانی، امکان ایجاد وضعیتی دیگر به دور از های و هوی احزاب و لابی هایشان، امکان نوع دیگری از زندگی ورای زندگی مبتنی بر کالا ـ سرمایه و سخن پراکنی های مضحک سیاست بازان طرفدار صلح و آرامش و امکان خلق گونه ای دیگر از رهایی، فراتر از سعادت وعده داده شده بن لادنی ـ اوبامایی است. "کوبانی" امر واقعی است، آنچیزی که امر خیالی به مثابه امری مختص به خودشیفتگی را در قالبهایی همچون جامعه سوری بشار اسدی، خلافت اسلامیِ البغدادی و نئولیبرالیسم اوبامایی دچار شکست و مرکززدایی از خودشیفتگی شان میکند زیرا هرکدام از آنها خود را در مرکز جهان خیالی خویش و صاحب همه چیز تصور میکنند. پس کوبانی را به مثابه حقیقت باید گفت و بازگفت. 


په یوه ندی


Copyright © 2019 کپی کردن مطالب با ذکر منبع بلامانع است