Loading...

  • MOC.OOTAHAD
  • selcitrA seidutS erutuF
  • MOC.OOTAHAD

درون کابین تنهاییِ زندگی‌هایمان


درون کابین تنهاییِ زندگی‌هایمان

فرانکو براردی (بیفو)[1]

درباره‌ی سقوط هواپیمای ژرمن‌وینگز [2]

مترجم : دیاکو حقگو 

به‌ نظر می‌رسد که‌ خلبان جوان آندریاس لوبیتز[3] کسی که‌ همراه با هواپیمای مملو از سرنشینان بی‌گناه به‌ صخره‌های کوهستان اصابت کرد، گواهی پزشکی افسردگی خود را از کارفرمایش [شرکت] لوفت‌هانزا[4] مخفی کرده‌ است .البته‌ این حادثه‌ بسیار ناگوار است، اما کاملا قابل فهم : توربو-کاپیتالیسم[5] کارگرانی را که‌ به‌ دلایل سلامتی و بهداشت مرخصی می‌گیرند، نمی‌پسندد و اغلب از ارجاع دادن [کارگران برای مرخصی] به‌ افسردگی بیزار است.

افسرده‌ ، من ؟ حتی این مسئله‌ را ذکر هم نکنید. من  حالم خوبه‌، من کاملا کارآمد، خوشحال، پویا و با انرژی هستم و روحیه‌ی رقابتی بسیار بالایی دارم. من هر روز صبح به‌ دویدن می‌روم و تمام وقت [برای کار کردن] در دسترس هستم. بدانید که‌ این فلسفه‌ی خطوط هوایی ارزان قیمت و فلسفه‌ی اقتصاد کاملا قانون‌زدایی[6] شده‌ می‌باشد که‌ در آن  هرکسی برای زنده‌ ماندن ،خواستار آن است که‌ همیشه‌ بهترین باشد.

بعد از این خودکشی ای که‌ منجر به‌ کشتار جمعی شد، شرکت های هواپیمایی دست به‌ بررسی مجدد شرایط روانی نیروی کارشان خواهند زد. خلبانان نباید مجنون، افسرده‌، مالیخولیایی یا مضطرب باشند. و درباره‌ی راننده‌های اتوبوس،پلیس ها، کارگران فولاد و معلمان مدارس چطور؟ همه آنهایی که‌ از افسردگی رنج می‌برند‌ موضوع معاینات روانی می‌شوند تا شناسایی شده‌ و از بازار کار اخراج شوند.

در واقع ایده‌ی خوبی است، به‌جز اینکه‌ اکثریت قاطعی از جمعیت باید به‌ مرخصی بروند. آسان است تا کسانی را که‌ رسما برچسب بیماری های روانی خورده‌اند را مورد توجه‌ قرار داد، اما چه می شود اگر همه‌ آنهایی که‌ از ناخوشنودی ها رنج می‌برند، [و] سعی می‌کنند  آرام باشند یکباره‌ در یک وضعیت خطرناک دست به‌ خشونت بزنند؟ کار بسیار سختی است که‌ ناخوشنودی و افسردگی درآستانه‌ی پرخاشگری را از هم تمیز داد، [و درحالی که‌] نسبت مردمی که‌ از یاس و ناامیدی رنج می‌برند [روز به‌ روز] افزایش می‌یابد. فرکانس آسیب شناسی روانی در چند دهه‌ی گذشته‌ رو به‌ افزایش بوده‌ است، و با توجه‌ به‌ [آمار] سازمان های جهانی سلامت و بهداشت، میزان خودکشی در چهار دهه‌ی اخیر 60% افزایش یافته‌ است ، و به‌ طرز خطرناکی میان جوانان[رواج داشته‌ است].


چه‌ چیزی در این چهار دهه‌ مردم را سوق داده‌ است تا با کمال میل سگِ سیاه‌[7] [منظور افسردگی] را در اغوش گیرند؟ در اینجا رابطه‌ای میان افزایش موج تمایل به‌ خودکشی ، و جشن پیروزی اعمال فشار نئولیبرالیسم به‌ رقابت، وجود دارد. و نیز میان گسترش تزلزل و ضعف روانی و انزوای نسلی که‌ فقط از طریق صفحه‌های متصل به‌ هم [منظور شبکه‌ های مجازی] همدیگر را ملاقات می‌کنند.

به ازای هر فردی که‌ در اقدام به‌ خودکشی موفق می شود بیست نفر وجود دارند که‌ خودکشی های ناموفق داشته‌اند. ما باید اشاره‌ کنیم که‌ خودکشی اپیدمیک و همه‌گیر بر روی کره‌ی زمین در جریان است.

در اینجا شاید ژرفای توضیحات برخی از پدیده‌های هولناک عصر ما درون اصطلاحات سیاسی نهفته‌ باشند که‌ ما تمایل به‌ خوانش آن داریم، اما این امر توسط لنز سیاسی به‌ طور کامل محقق نمی‌شود. اول از همه‌ تروریسم معاصر باید به‌ مثابه‌ی گسترش شدید تمایل به‌ سرکوب خود، تفسیر شود. من می‌دانم که‌ شهید[شدن] (خودکشی تروریست) ظاهرا برای انگیزه‌های سیاسی، ایدئولوژیکی یا مذهبی انجام می‌شود. اما این تنها سطح بلاغی قضیه‌ است. باطن انگیزه‌ی خودکشی همیشه‌ یاس و ناامیدی، تحقیر شدن و فلاکت است. کسی که‌ تصمیم می‌گیرد تا زندگی‌اش را نابود کند کسی است که‌ زندگی را به‌ مثابه‌ ی امر غیرقابل تحمل تجربه‌ کرده‌ است، و فکر می‌کند که‌ مرگ تنها راه خلاصی یافتن است، و  کشتار و قتل و عام را تنها راه انتقام از کسانی که‌ او را فریب دادند و تحقیر و تهمت‌بار کردند، می‌داند.

نزدیک‌ ترین دلیلی که‌ موج خودکشی ها و مخصوصا در خودکشی هایی که‌ منجر به‌ کشتار و قتل و عام می‌شوند [را تبیین می‌کند]، تبدیل شدن زندگی اجتماعی به‌ کارخانه‌ی ناخوشنودیی[8] است که‌ انگار خلاصی از آن غیرممکن است. فرمان به‌ برنده‌ بودن، با آگاهی از اینکه‌ برنده‌ شدن غیرممکن است، به‌ این معنی است که‌ تنها راه برنده‌ شدن (حداقل برای یک لحظه‌) ویران کردن زندگی دیگران است پس اقدام به‌ خودکشی صورت می‌گیرد.

آندریاس لوبیتز خود را درون آن کابین [هواپیما] اسفبار مبحوس کرد چرا که‌ رنج کشیدنش برای او غیرقابل تحمل شده‌ بود، و به‌خاطر اینکه‌ همکارانش، مسافران و همه‌ هستی انسانی روی زمین را به‌ گناهکار بودن در رنج هایش،مقصر می‌دانست. او آنچه‌ را که‌ می‌خواست انجام داد چراکه‌ او نتوانست از شر ناخوشنودی هایی که انسان معاصر از زمانی که‌ در چنگال تبلیغات‌ها به ‌اجبار شاد بودن شروع به‌ بمباران کردن ذهن اجتماعی کرده‌ اند، گیر کرده‌ است، رهایی یابد. و انزوای دیجیتالی نیز تحریک‌های عصبی را تکثیر، و بدن ها را درون قفس صفحه [نمایشگرها]‌ زندانی کرده‌ است، و کاپیتالیسم مالی همه‌ را در شرایط کار نا‌‌‌‌‌‌امن و متزلزل وادار به‌ کار بیشتر و بیشتر در ازای دستمزدِ اسفبار، کرده‌ است.

منبع : http://www.versobooks.com/

مقاله‌ی : http://www.versobooks.com/blogs/1932-in-the-lonely-cockpit-of-our-lives-franco-bifo-berardi-on-the-germanwings-crash

پانویس ها
[1]Franco Bifo Berardi فرانکو برادی که‌ در میان رفقایش به‌ بیفو معروف است، متولد 2 نوامبر سال 1948، شهر بولونیا ایتالیا می باشد. بیفو تئورسین و فعال مارکسیست-اتونومیست می باشد که‌ آثار او بیشتر درباره‌ی نقش رسانه‌ و تکنولوژی اطلاعات درون کاپیتالیسم پساصنعتی می باشد. از او در ایران تنها مقاله‌ای درون کتاب "موزه‌ یک کارخانه‌ است"چاپ شده‌ است.

[2] پرواز شماره ۹۵۲۵ ژرمن‌وینگز: یک پرواز مسافری برنامه‌ریزی شده بین‌المللی از بارسلون به دوسلدورف بود. هواپیمای ایرباس ای۳۲۰ با ۱۴۴ مسافر، دو خلبان و چهار خدمه پروازی روز سه‌شنبه، ۲۴ مارس ۲۰۱۵ (۴ فروردین ۱۳۹۴) در نزدیکی یک پیست اسکی و روستایی، روستایی دورافتاده «بارسلونت» در دامنه کوه‌های آلپ فرانسه در حد فاصل شهرهای دینی و بارسلونت در ۱۰۰ کیلومتری شهر نیس در جنوب فرانسه سقوط کرد.


[3]  آندریاس لوبیتز (زاده ۱۸ دسامبر ۱۹۸۷ در مونتابائور – درگذشته ۲۴ مارس ۲۰۱۵ در پرا-اوت-بلِئون) کمک خلبان آلمانی شرکت ژرمن وینگز بود که در صبح روز سه‌شنبه، در سن ۲۷ سالگی یک هواپیمای مسافربری را – که خودش کمک خلبان آن بود و دقایقی هدایتش را بر عهده گرفته بود – بر فراز خاک فرانسه به کوه‌های آلپ زد و منجر به کشته شدن خود و دیگر سرنشینان هواپیمای مسافربری (در مجموع ۱۵۰ نفر) شد.وی مظنون به این است که این اقدام را بطور عمد انجام داده و تمایل به خودکشی داشته است.

[4] لوفت‌هانزا شرکت هواپیمایی حامل پرچم آلمان است، که به‌عنوان بزرگترین شرکت هواپیمایی جهان بر پایه میزان درآمد شناخته می‌شود. این شرکت همچنین با در اختیار داشتن ناوگانی از ۲۸۷ فروند هواپیمای جت مسافربری، دارای ششمین ناوگان هوایی جهان و بزرگترین ناوگان اروپا می‌باشد.

[5] turbo-capitalism

[6] perfectly deregulated economy

[7] Black Dog

[8] factory of unhappiness



په یوه ندی


Copyright © 2019 کپی کردن مطالب با ذکر منبع بلامانع است