- MOC.OOTAHAD
- selcitrA seidutS erutuF
- MOC.OOTAHAD
لومپنیسم
لومپنیسم
نویسنده: ابراهیم تیموری
چکیده:
این نوشتارسعی برآن است که تعریف لومپنیسم، زمینه های تاریخی، شرایط و تاثیرلومپنیسم برجامعه و لومپنیسم امروزی(مدرن) را مورد بررسی قرار دهد. همچنین از منظر تاریخی، جامعه شناختی و روانشناختی در دیدگاه برخی از اصحاب نظر تحلیل لازم صورت پذیرد.و همچنین به بررسی این مفهوم در گذار تاریخی خود به عنوان عاملی موثر در تاریخ،تاریخ معاصر ایران را به مثابه ی یک جولانگاه همیشگی برای پرورش لمپنیسم چه در حالت لوطی، مذهبی و حتی مدرن به عنوان نمونه ی تاریخی مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
لومپنیسم:
ناصر فکوهی چنین از لومپنیسم تعریف دارد:" واژه لومپن از ریشه آلمانی از خلال ادبیات انقلابی مارکسیستی قرن نوزدهم وعمدتا درکتاب معروف مارکس و انگلس «ایدئولوژی آلمانی» مطرح شد لومپن ها و لومپنیسم در باور مارکس، گروهای اجتماعی حاشیه ای و اغلب فقیر بودند که در دوران سرمایه داری نه قابل طبقه بندی درطبقه حاکم یعنی سرمایه داران هستند و نه در طبقه محکوم، یعنی کارگران هستند. آنها به نظر مارکس موقعیتی انگلی داشتند و به همین دلیل نیزاز واژه فرو- پرولتاریا یا لومپن پرولتاریا نیز برای نامیدنشان استفاده می کرد. روستائیان درمانده ای که زیر فشار فقر، از روستاهای خود گریخته، در حاشیه شهرها و حلبی آبادها، جای گرفته بودند لشکر بزرگ بیکارانی را می ساختند که بخشی از آنها روانه کارخانه ها می شدند تا به بهای ارزانی نیروی کار خود را بفروشند و بخش بزرگی از آنها نیز یک زندگی انگلی پیش می گرفتند و اغلب علیه کارگران شورشی به وسیله سرمایه داران اجیر می شدند تا حاکمیت آنها را با اعمال خشونت و بی رحمی تضمین کنند(فکوهی،سایت اعتدال). کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران به نقش نیروهای لومپن در 9اسفند 1331 و یا جریان کودتا 28 مرداد که از طریق سفارت امریکا با دریافت پول یا سواستفاده رضاشاه از این نیروی برای مقاصد خود چنین می نویسد" عنصر لومپن ایران همان«لومپن پرولتاریا»ی بی شکل و گذرای مارکس نیست، بلکه همواره جزۀ لاینفک زندگی جمعی توده های شهری با عملکردهای اجتماعی بارز، هم مفید و هم زیانبار هر دو، بوده و هست. در 9 اسفند1331 توطئه ای{ترور} علیه مصدق بوسیله شاه و گروهی از سیاستمداران محافظ کار و پیشوایان مذهبی مانند آیت الله سید محمد بهبهانی مجتهد قدرتمند تهران و ارازل و اوباش به وسیله شعبان بی مخ ترتیب داده شد که شاه به مصدق اطلاع داده بود که می خواهد برای زیارت اماکن مقدس به عراق و سپس برای معالجه به اروپا برود. ارازل و اوباش در دفاع از شاه با این بهانه که ایرا را ترک نکند ومصدق برای تودیع به دربار رفته بود به نقشه توطئه پی می برد و از در پشتی کاخ فرار می کند. ارزال اوباش بی درنگ بسوی منزل مصدق رهسپار شدند و سعی کردند با جیپ در آهنی خانه را بشکنند. (کاتوزیان، 1392،233) شاه و(انقلاب سفید): شاه برای بیرون کردن امینی به انواع ترفندهای داخلی و بین المللی توسل جسته بود. در ابتدای امر به بزرگ مالکان و متحدانشان القاء کرده بود که اصلاحات ارضی توطئه امریکایی است که او در آن هیچ نقش یا منفعتی ندارد.در این حال ساواک، عناصربدنام، اوباش چاقوکشان را علیه جبهه ملی و دولت امینی بکار گرفت. علاو بر این، گروهی از تکنوکرات های جوان،جاه طلب، از لحاظ ایدئولوژیکی بی طبقه، از لحاظ سیاسی غیر پایبند به اصول را درواقع به عنوان آلترناتیو خود در باشگاهی بنام کانون مترقی گرد آورد. این کانون هسته ای از کسانی مانند امیرعباس هویدا را در بر می گرفت که بعدها برای پانزده سال نقش عوامل و مجریان استبداد شاهنشاهی را به عهده گرفتند. (همان 268). درایران قرن بیستم، در پی تغییراتی که در ساختاراقتصادی کشور به وجود آمد یعنی توجه به بخش صنعت وعدم توجه به بخش کشاورزی، « اصلاحات ارضی» بسیاری از روستائیان برای یافتن کار بهتر و استخدام در کارخانجات و زندگی بهتر، به شهرها مهاجرت کردند، اما عملا به علت عقب ماندگی نیروهای تولیدی، ضعف صنایع ، فقدان کار و مدیریت...این نیرو به اجبار به صف لومپنها پیوستند. لومپنها فاقد هویت طبقاتی و حقوقی مشخص اند جز محروم ترین وآسیب پذیرترین اقشار جامعه اند شغل ثابتی نداشته و جهت زنده ماندن و رفع حداقل نیازهای خود به کارهای موقتی و متفاوت می پردازند. لمپن نسبت به اطرافیان و رویدادهای روزانه بی تفاوت است دائما به فکر کسب منافع فردی و لذتهای خویش هستند. برخورد جامعه با فرد لمپن، وی را در حالت تدافعی و کسب قدرت (چاقو وخشونت فیزیکی) سوق می دهد. دزدها، گداها، قاچاقچیان، اوباش گری اشرافی، روسپی ها جز دسته لمپنها هستند. لمپن ها در برابر قدرت عاجز و ناتوان اند و قدرت را ستایش می کنند آنها که اکثرا فاقد هرگونه قدرت اقتصادی، سیاسی و فکری هستند. از لحاظ وضع معیشت، نوع اشتغال و درآمد به طبقات توانمند جامعه وابسته اند بنابراین به قدرت وابسته اند به عبارتی فرادستان جامعه را ستایش می کنند. افرادی همچون عارف محمدی که به نقد فیلم قیصر پرداخته است براین عقیده است" لمپنیسم برسه عنصر ناموس، عصمت وغیرت تکیه داشت و این فرهنگ درسینما ایران به طور عینی تری به نمایش گذاشته شد، قهرمان فیلم فارسی الگوهای ذهن مردم بود چون از لومپن قهرمان سازی می شد و یا ادبیات لومپنیسم را رواج می داد(نهادینه کردند) ومردم بخشی از آرزوهایشان در فیلم های همچون (گنج قارون و قیصر) می دیدند"(محمدی و جهانبگلو، انجمن فلسفی آگورا). ناصرفکوهی لومپنیسم به شیوه مدرن را چنین تعریف می کند لومپنیسم روشنفکرانه: واژه ای شاید بیش از اندازه شیک برای گروهی از آدم هایی باشد که این روزها در جنگل فضای مجازی و روشنفکرانه در رقابت با یکدیگر، ادبیاتی جاهلانه را برای تجزیه وتحلیل و اظهارنظربرگزیده اند. از پیوند نامقدسی که میان اینترنت، شبکه های اجتماعی و پدیده کامنت گذاری در رسانه های الکترونیک به وجود آمده است، نسل جدیدی از لومپنیسم مجازی (اینترنتی) ظاهر شده اند که نوعی از جاهلیسم روشنفکرانه وگاه عقیدتی را باب کرده اند که قهرمان خودش را نیز دارد کسانی که درجمع روشنفکران مشهور به صراحت لهجه هستند و (مستقیم هدف) را نشانه می گیرند جاهل ها خیالشان آسوده است، اینکه مطمئن هستند رفتار آنها به دو واکنش بیشتر نمی تواند منجر شود که هردو به نفع آنهاست یا طرف مقابل که معمولا آدم معروفی است یا دست کم بی آبرو نیست، شکایتی نمی کند اما هر بارکسی اسم او را جست جو کند، اسم آن جاهل هم، در گوگل درمی آید و دوم اینکه، اگر شکایتی هم از آنها بشود، به شهرتی غیره منتظره وآرمانی دست می یابند واحضار به دادگاه برای آنها آرزویی اتوپیایی است" (سایت، عصر اعتدال ). همچنین در نقد جماعتی دیگر از لومپنیسم های مدرن می نویسد، متاسفانه یکی از خصوصیات روشنفکران به دلیل قابلیتی که در استفاده اززبان دارند، به سادگی می توانند به سوی رویکردهای سفسطه آمیزبروند و سفسطه نیز راه را برهرگونه سوء استفاده از زبان برای اوباشگری فکری باز می گذارد. روشنفکر به دلیل هوش و قابلیت های ذهنی اش بهتر از دیگران می تواند استدلال ها را بدون منطقی واقعی پشت سر هم ردیف کند ازآنها نتایجی را که دوست دارد بگیرد و در نهایت برخی از روشنفکران به سرعت می توانند به اراذل و اوباش تبدیل شوند که به جای چوب وچماق، ابزارهایشان، دروغ و تهمت زدن، پرونده سازی، تحقیر و خشونت نمادین علیه طرف مقابلشان است.
تاریخ لومپنیسم:
زاده محمدی در مورد لومپنیسم اشاره دارد که "در گذشته جامعه ایران، لوطی ها در ماههای محرم و عزاداری سرپرستی دسته های مذهبی، سینه زنی و اداره حسینیه ها را برعهده می گرفتند. وی با اشاره به حضور فعال لومپن ها در مراسم عزاداری ویا عروسی ها می گوید لومپنی که در جامعه مورد تحقیر و اهانت است ازاینکه در این مواقع مردم را به این طرف وآن طرف می کشد رهبری و فرماندهی مردم را در دست دارد، به طرز انتقام جویانه ای احساس غرور و برتری می کند و درعین حال تائید برخی مذهبی ها رابه دست می آورد.(زاده محمدی 1385، 33) لومپنیسم در واقع ریشه در گذشته تاریخ معاصر ایران در میان گروهای همچون عیاران و جوانمردان دارد. لوطی ها و مشدیها از لحاظ رفتار، کردار و اعتقادات خود را ادامه دهند راه و روش عیاران قرون اولیه بعد ازاسلام می دانستند. پیدایش لوطی ها را به دورانهای همچون، حکومت های مستبد اموی وعباسی و مبارزات جسته و گریخته عیاران به رهبری ابومسلم خراسانی به سرنگونی بنی امیه می شود دردوره صفویه شاهد حضور لومپنها هستیم" (همان،45). " لومپنیسم قاجار پایتخت فرهنگی-هنری ایران آن زمان یعنی شیراز و خطه فارس را به تهران منتقل کرد و تهران به محل تجمع لومپنها تبدیل شد. حذف دو چهره آن زمان یعنی قائم مقام فراهانی و امیرکبیر ازمدیریت با روش های لومپنی، از نمونه های بارز لومپنیسم قاجار است. نمونه دیگر لومپنیسم قاجار توسط محمد علی شاه بود وی با به توپ بستن مجلسی که دو سال بود فرمان مشروطیت را برای حاکمیت قانون و اجرای آن صادر و تصویب کرده بود و در این ماجرا لومپنهای کوچه و بازار با غارت اموال مجلس همراه شدند و حتی مردم به آجرهای مجلس هم رحم نکردند. در دوره پهلوی استخدام لومپن ها توسط شاه و درباریان و احزاب سیاسی همچون سید ضیا الدین طباطبایی در حزب اراده ملی، استخدام اوباش توسط قوام السلطنه در حزب دموکرات و استفاده این دو حزب از اوباش علیه حزب توده اشاره می کند. در این میان حزب توده هم درمواقعی برای آشوب های خیابانی از اوباشها استفاده می کرد (مرکز اسناد انقلاب اسلامی ). " همچنین لوطی ها و قبل ازآن عیاران در ابتدا با نیت کمک به بینوایان با صاحبان قدرت در می افتادند. لمپنها به مرور زمان نقش معنوی خود را از دست دادند واکثرا ابزاری می شدند دردست حاکمان برای سرکوب مخالفین که نمونه برجسته این افراد شعبان بی مخ (جعفری) عنصر وابسته به رژیم شاهنشاهی در کودتا 28 مرداد، غارت وحمله به منزل دکترمصدق و حمله به وزیر کابینه مصدق دکتر حسین فاطمی، حمله بهمن 1341به دانشگاه تهران از نمونه کارهای لومپنها است. و در این میان افرادی همچون طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی تا آن روز که با دستگاه رژیم شاهنشاهی ارتباط و همکاری داشته خطری ندارد ولی ازآن روز درکنارآیت الله خمینی قرار می گیرند دستگیر واعدام می شوند. شاه که در جریان کودتا 28 مرداد و بازپس گیری قدرت به اهمیت قدرت و پتانسیل لومپنها پی برد از آنها بعنوان شبه نظامی یا لباس شخصی در سرکوب تظاهرات، برای خوراک تبلیغاتی مقاصد سیاسی، درجشنهای حکومتی، خرید آرا به نفع شاه در انتخابات، پایگاه سازی مردمی کاذب، حذف مخالفان، در هنگام تظاهرات مردمی مرگ بر شاه، لومپنها با شعار جاوید باد شاه آنها را سازمان دهی کردند و در حزبی به نام جمعیت جوانمردان جانباز سازماندهی شدند. در میان زنان از این قشر میتوان به افرادی همچون رقیه آزادپور معروف به آژدان قزی و ملکه اعتقادی فاحشه با نفوذ رهبر حزب ذولفقاربود. بعد از انقلاب 1357 آیت الله خمینی بخش تشکیلاتی مذهبی باند حجتیه آنها را با شدیدترین لحن ها ازجمله آخوندهای بیسواد مورد انتقاد قرارداد.(مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
شرایط و عوامل رشد لومپنیسم:
لمپنیسم نتیجه مناسبات نادرست: نابرابری امکانات، توزیع ناعادلانه ثروت،عدم توسعه اقتصادی و سیاسی، شرایط محیطی، سقوط اخلاقیات، فقرفرهنگی،فرهنگ سازی مدرن، اهمیت دادن به واردت به جای صادرات، ناتوانی دولت در آباد کردن روستاها، عدم ایجاد اشتغال، طرد از سوی خانواده و اطرافیان است. فردی که نتواند جایگاه مناسبی در خانواده و جامعه برای خود بیابد به بیانی در فضای بی نظم رشد کند، نبود گروهای مرجع زمینه را برای رشد وتکثیر فراهم می سازد و زمینه های بروز لومپنیسم نمایان می شود. ماهیت استبدادی حکومت ایران معاصر که پیوسته درون آن بی نظمی، درگیری وکشمکش بین گروهای مختلف سیاسی و مذهبی وجود داشته، باعث می شد که چنین گروهایی (دسته های لات و جنجال گر و لوطی های خرابکار) به راحتی در درون آن پرورش یابند تا بتوانند در درگیری ها وبرخورد با مخالفین استفاده شوند چرا که آنها از نیروی بدنی خوبی برخوردارند و با شیوه های درگیری آشنائی داشتند. لمپن ها ابزار مناسبی برای اجرای پنهانی و غیر مستقیم قدرت های سیاسی تبدیل می شوند به کودتا و سرکوب جنبه مردمی می بخشند حکومتهای فاشیست از لومپنها نیروی پایگاه مردمی کاذب می سازند ازآنها برای نفوذ در صفوف متحد مردم و برای رخنه در مواقع بحرانی ازآنها استفاده کنند در برابر تظاهرات ساختگی و در برابر نیروهای واقعی، این نیروی کاذب خود را میهن پرست می نامند. برای غارت و تخریب در موقع انتخابات به تحمیل یا خرید و فروش آرا پرداخته و ترس و رعب ایجاد می کنند تا در خدمت اربابان پول بیشتری بدست آورند و همکاری نیروی انتظامی را دارند(زاده محمدی،1392، 37). نقش لومپنها و ارتش درسرکوب جنبشهای مردمی همچون سرکوب جنبش فرقه حزب دموکرات در آذربایجان و کوردستان پس از تخلیه زنجان توسط قشون آذربایجان در اول آذرماه 1325 حکومت مرکزی که می خواست آن را به صورت یک پیروزی نظامی جلوه گر سازد، در پی تحویل مسالمت آمیز زنجان که در برابر صورت مجلس رسمی تحویل گرفته بود با یک حیله نظامی به این شهر بی دفاع(زنجان) حمله کرد، یعنی با استفاده از قطارهای حامل گندم و به نام غله به همراه نیروهای انتظامی و نوکران مسلح ذوالفقاری و عده ای فاحشه، بیکارها و معتادان که از زنجان فرار کرده بودند اسلحه،توپ و تانک وارد شهر کرد. پس از اشغال شهر زنجان اراذل، اوباش، چاقو کشان و فواحشی که همراه نیروهای نظامی و ژاندارم هایی که با لباس مبدل وارد شهر شده بودند، به پشت گرمی و تحریک آنها، دست به غارت و تجاوزو تظاهرات شاه پرستانه زدند. لومپنها شیخ محمدآل اسحق، پیرمرد روحانی که عضو فرقه هم نبود فقط چند بار علیه جنایات ذوالفقاری ها صحبت کرده بود را در حالی که برای مردم سخنرانی می کرد چاقو زدند و از پنجره ی اتاقش بیرون انداختند، سپس شکمش را پاره کرده، عمامه اش را به گردنش پیچیده او را بر روی زمین کشیدند.غارتگران و چاقوکشان دویست خانه را در زنجان غارت کردند، آنها حتی به کودکان شیرخوار رحم نکردند. ژاندارم ها یک دختر بچه 18 ساله را لخت و عریان در خیابان می دوانیدند و هنگامی که دختر بیچاره برای حفظ ناموس و از شدت خستگی به زمین می نشست، چاقو کشان موهای او را گرفته، بلند می کردند و آنقدر اورا می زدند تا دوباره به راه می افتاد و در معرض تماشای مردم قرار می گرفت. در برابری اداره شهربانی هنگامی فتوا دادند که جان و مال و ناموس دموکراتها حلال است. اراذل و اوباش، در پناه سرنیزه های ارتش، جلوی شهربانی، برای تجاوز به زنی اسیر، صف کشیدند تا به نوبت داخل و خارج شوند. جسد نوزادان شیرخواره را مانند توپ فوتبال به این طرف و آن طرف پرتاپ می کردند. ژاندارم های اعزامی از تهران نه فقط امنیت را از مردم گرفتند بلکه شهر را تبدیل به ویرانه ای کردند. از آن جمله تخریب سینمای آذر و آسفالت خیابانها...که در زمان فرقه دموکرات ساخته شده بود این بود امنیت شاه و قوام به مردم زنجان هدیه کردند. بعد از خروج (فرقه دموکرات) از تبریز لومپنهای فرصت طلب جیره خوار حکومتی، کنترل تبریز و اردبیل را به دست گرفتند پس از آن اشخاص با نفوذ، تحصیل کرده، تجار معتبر، به ویژه فرهنگیان را اعدام کردند در این تسویه حساب پنج هزار نفر به طرز فجیع کشته شد در حال که اعضای فرقه دموکرات شهر را خالی کرده بودند و این تعداد کمونیست در آذربایجان وجود نداشت. در21 آذر کشتار و غارت بی رحمانه آذربایجان با همکاری گروهبانان و استواران قدیمی آشنا به زبان ترکی که در ستاد ارتش سازماندهی شده بودند با همکاری اوباش، معتادان، منافقین، نوکران و خدمه ی مالکینی که از آذربایجان رانده شده بوند به اوج خود رسید(زاده محمدی، 99،96). کاتوزیان هم با اشاره به نقشی که لومپنها در سرکوب جنبش های آزادی خواه داشتنه اند چنین یاد می کند: بعد از آشغال دوباره شهرهای آذربایجان، سربازان بزرگواره دولتی به دستور صریح محمد رضاه شاه به مجازات دسته جمعی مردم بی گناه و بی دفاع دست زدند و قتل، آتش سوزی، غارت و تجاوز به عنف در مقیاسی گسترده اعمال شد. این با آذربایجان نه به وسیله خارجیان بلکه به وسیلـۀ هموطنان ایرانی تجاوز قرار گرفته بودند! از آن روز به بعد 21 آذر که روز ارتش نام گرفته، تعطیل رسمی بود، ودر این روز«آزادی آذربایجان»جشن گرفته میشد.( کاتوزیان 200 ) استعمارگران خارجی و مرتجعین داخلی ایران با پیش فرض و ترس از جنبشهای اجتماعی و روی کارآمدن نیروهای چپ ها از قشر لمپن برای سرکوب در احزاب دسته راستی آنها را برای مقاصد خود سازماندهی می کردند. ناصر فکوهی می گوید" در دوره محمد رضاه شاه به دلیل ترس هولناکی که او از شوروی و رشد جنبش کارگری درایران داشت، با گروهی از برنامه های مختلف نه تنها لومپنیسم را از میان نبرد، بلکه شواهدی گویای آن هستند که در زمینه فرهنگی این حرکت با ابزارهایی چون سینما و تئاترهای لاله زاری، گسترش میخانه های ارزان قیمت شهری و ایجاد رابطه های گسترده میان پلیس رسمی ومخفی دولتی با گروهای انحراف وآسیب های شهری به شدت درآمیخت." در واقع در دوره شرایط برای رشد لومپنیسم بیشتر مهیا میشود. اما ذکر این نکته مهم است که لومپن ها همیشه یک دست نیستند، گروهی ازاین افراد درشرایط انقلابی با بستر سازی آموزشی در جنبشهای مردمی تحت تاثیر انسانهای بزرگ و مبارز نقش های پیشرو وماندگارآفریدند.
حسین شاه حسینی" ازمسولین تربیت بدنی بعد از انقلاب 1357: ایشان از نزدیک با طیب حاج رضایی، شعبان بی مخ و اسماعیل رضایی از نزدیک آشنائی داشته و برای شناخت بیشتر این افراد گزیده مصاحبه وی را نقل می کنیم. افراد لمپن درهنگام عاشورا و تاسوعای حسینی با راه اندازی دسته عزاداری می کردند کسانی که علمها راحمل می کردند مردم دردهن آنها پول می گذاشتند. اینها گروه یا طبقه ای بودند که در خدمت روحانی محل قرار داشتند و بدون اجازه شخصیتهای بزرگ محل که درراس آنها باز روحانیت محل بود کاری انجام نمی دادند یعنی اگر می دیدند روحانیت محل که خود زیر پوشش روحانیت کل و علمای بزرگ شهر قرار دارد. مورد را تائید می کند راه می افتادند و حمایت می کردند این افراد با آقای مهدی لاله زاری و آیت الله زنجانی ارتباط داشتند. من پای منبر یکی از( آقایان آیت الله) دیدم خیلی راحت سر منبر گفت: اسلام تمام تکیه اش به این لوطیها و مشدیهاست اگر میخواهید ائمه اطهارعلیه السلام دستتان را بگیرد لوطی بشوید و مشدی! حتی افزود علت ارزشمندی بی نظیری حضرت ابوالفضل العباس در صحرای کربلا هم، فقط لوطیگری و مشدیگری او بود. روحانیون پارسا و زبردست با گفتار و رفتارهای جذاب خویش توده مردم را که برخوردار از تعصبات مذهبی هستند جذب می کردند. ریشه های تاریخی قیام15خرداد از پائین شهر که محل پاتوق دارها و حتی پیروزی انقلاب 1357مرهون فعالیت مساجد که باز پاتوقدارها در مساجد حضور جدی دارند که ریشه های عمیق و فرهنگی در این کشور دارد. درجریان انتخابات دوره هجدهم تهران شعبان بی مخ تحت حمایت سپهبد زاهدی به محله دروازه شمیران تهران می آید درامرانتخابات دخالت کند و در آنجا پاتوق دارمحل عبدالله کرمی که از نظرآیت الله حاج سید رضا جوادی تبعیت می کند جلو شعبان رامی گیرد وبه او حمله می کند وشعبان با دارو دسته اش ازآنجا فرارمی کند. شعبان با اشاره اش به دعوایش با عبدالله کرمی می گوید چون او طرفدار مصدق و جبهه ملی بود و من طرفدارشاه بودم. حاج اسماعیل رضایی" زمانی که مراجع تقلید خرید وفروش ومصرف پیپسی کولا رابه علت وابستگی به بهائیان تحریم کردند حاج اسماعیل با آن کسوت و مشدیگری یک تظاهرات با شکوه مذهبی برضد بهائیان را سامان داد و مسجدصاحب الزمان نیزکه درآنجا ساخته شد نقش اساسی داشت. شاه حسینی می گوید به توصیه آیت الله حاج سید جواد زنجانی به طیب و قاسم سماورساز بگویم که یک مشت بزن بهادر که بتواند جلو لاتها و آدمکشهای رژیم بایستند و در صورت لزوم دست به چاقوبشوند. رژیم شاهنشاهی به طیب امتیاز خرید و فروش هندوانه های قرق را تماما به وی داد و در قبال آن 5/1میلیون تومان چک که درآن زمان رقم بسیارهنگفتی بود یک مرتبه بنیاد شاهنشاهی چک طیب را برگشت داد وبه اجرا گذاشتند وطیب را روانه زندان کردند. آیت اللۀ زنجانی با همکاری دادستان تهران احمد صدر حاج سید جوادی طیب و قاسم سماورساز را بعد از24ساعت از زندان آزاد کردند هر دو بعد ازآزادی وارد خانه آیت الله زنجانی شدند و شروع کردند به بوسیدن در و دیوارو دست و پای آیت الله. طیب به وی گفت ازاین بعد تمام رفقایم در اختیار شما هستند. بعد از کشته شدن طیب و حاج اسماعیل آیت الله حکیم دستور داد برایشان چهل سال نماز و روزه بگیرند. مدیریت شعبان برباشگاه زورخانه باستانی با سفارش آیت الله کاشانی انجام گرفت شعبان با این کار پایش به تدریج به صحنه سیاست کشیده می شود وی برای اولین بار زنان هنرپیشه، رقاصه های خارجی رابه داخل باشگاه برد وآنها را روی کول ورزشکاران سوار می کرد ومدام به بهانه یک رشته مراسم نمایش ورزشهای سنتی در خارج ازکشورایران از دولت پول می گرفت.
سخن نهایی:
افراد لمپن متزلزل،چرب زبان، قانون گریز، دلال، ضد نظم و ساختار، در فعالیت گروهی فاقد دیسیپلین وقادربه پیروی از نظم و مقررات اجتماعی نمی باشند، در مسیر تحولات اجتماعی نقش خطرناکی را بازی می کنند در واقع برای بقاء زندگیشان منافع جامعه را نادیده می گیرند، درسیاست بخاطر منافع مادی و امتیاز گرفتن ابزاری هستند اجرائی و در خدمت بیگانگان، نقش دیلماج را بازی می کنند. در انتخابات پرسر و صدا و در هنگام عمل خاموش یا بخاطر عملکرد گذشته و ضعف های خود در صف همان بیگانگان تمامیت خواه قرارمیگیرند. لومپنها برای برآورده شدن نیازهایشان ابزارمانند در حمله به جنبش ها، محافل علمی و... نقش ایفا می کنند (برای کسب امتیاز بیشتر و پاداش گرفتن ازهیچ جنایتی فروگذاری نمی کنند). لومپنهای مدرن با حفظ ویژگی های لومپنیسم سنتی تغییر شکل داده اند. لومپنهای امروزین قلم در دست می گیرند، ارزشها و دستاوردهای یک ملت را قربانی منافع مادی و ایدئولوژی خویش می کنند، تغییر مواضع ناگهانی از جمله شاخص های دیگر این گروه می باشد. این گروههای قلم به مزد(قلم مزدور، نویسندگان دربار) آگاهانه در جهت منافع گروهای انحصارطلب قلم می زنند. گروههای مذکور از لحاظ پایگاه اجتماعی فاقد ریشه و هر نوع مشروعیتی هستند، عملا افراد یا واحدی ازهم گسیخته هستند که به هیچ واحدی احساس تعلق نمی کنند دچاراز خودبیگانگی و همیشه با خود در حال ستیز هستند، با پشت پا زدن به باورها و ارزشهای خویش دچار نوعی سرگردانی و دوگانگی میشوند که حتی از لحاظ روانی نیز تاثیر منفی بر رفتارهای اجتماعیشان می گذارد وگاهاً منجر به نوعی پرخاشگری می شود و این پتانسیل را دارند ابزاری شوند در دست مرتجعین. لمپن ها در سیاست اگر احساس کنند در آستانه شکستند فرصت طلبانه موضع خود را تغییر می دهند. درهنگام آشوب و صفبندی های سیاسی در جریانهای بزرگ تاریخی صورت های لمپنیستی خود را نشان می دهند بدین معنا برای ارزش و باورها اهمیت قائل نیستند و برای شرعیت دادن و زیبائی بخشیدن به بی بندو باری، بی تعهدی و بی مسئولیتی خود، همواره به دنبال به چالش کشیدن معانی و مفاهیم معنادار هستند. اینان بدون آنکه صاحب پروژه جدی برای جایگزین کردن باشند، با شعارهای ایده ئالیستی که قابلیت اجرائی کردن شعارهای خویش راهم ندارند و بدون آنکه جوابگوی خسارت مادی و انسانی باشند. برای قانع کردن افکار عمومی، با سفسطه و مغلطه برای تحریف تاریخ، نوعی ایدئولوژی برای خود ایجاد می کنند که از آن هم سود ببرند و به وسیله آن به عملکرد ناهنجار خود هویت ببخشند. لمپنیسم مدرن با زیر مجموعه های خود از لحاظ سیاسی غیر پایبند به اصول، با ایجاد محفل گرائی، (سلب اعتماد به نفس افراد)وبه راه انداختن آژیتاسیون با روشهای نوشتاری درمطبوعات و فضای مجازی جنون آسا به تخریب، حرمت شکنی و برچسپ زدن به شخصیت دیگران می پردازند. رادیکال بودن و مبارزه آنها یاداشتهای فیسبوکی، و نقد کوبنده ی افراد پراگماتیک است. با رکیک ترین کلمات در نوشته هایشان رادیکال بودن خویش را به نمایش می گذارند در واقع با این گونه ناهنجاری ها به زیست خود ادامه می دهند. چون ایفای نقش هنجارمند نیازمند تبعیت و پیروی از قواعدی است که معمولا افراد لمپن از گردن نهادن به آنها سر باز می زنند، لذا سعی درنفی شایسته سالاری و... دارند، فرد لمپن برای دستیابی به موفقیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی متوسل به فریبکاری، روابط غیر قانونی ، استفاده از زور و قهر می شود. در نتیجه برای اثبات شایستگی خود نیازمند تخریب، شلوغ کردن فضا، لوث کردن شخصیت افراد دیگر است به همین دلیل این افراد عموما افرادی غوغاسالار و آشوبگر هستند چرا که آنها در فضای آرامش میدان مانور ندارند، یعنی سعی در ایجاد فضای آشوب دارند تا قواعد و نظم را برهم زده و به اهداف خود برسند.
منابع
1)زاده محمد مجتبی ،1385 لومپنها در عصر پهلوی(1342-1304) چاپ سوم، نشرمرکز
2) کاتوزیان، همایون،1392 اقتصادسیاسی ایران، از مشروطه تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی،چاپ نوزده هم نشر مرکز
3) شاه حسینی حسین، از عیاری تا لمپنیسم، مجله: تاریخ معاصر ایرن،تابستان 1382شماره 26
4) فکوهی ناصر، سایت عصر اعتدال
5) مرکز اسناد انقلاب اسلامی
6) محمدی عارف و جهانبگلو رامین، نقد فیلم قیصر و لمپنیسم، جلسۀ بیست و یکم از مجموعه نشستهای "انجمن فلسفی آگورا" در مورد موضوع مدرنیتهها دانشگاه تورنتو - ۱۲ مارس ۲۰۱۱
په یوه ندی